- پست شده در - دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۲۵ ب.ظ
- ۸۹ : views
- ۱۰ : Comments
- : Categories
بین لبخندها و گل و شیرینی
این صرفا یک نامه پر از نجوا های عصبی است ، خوب؟
نمی دانم چرا بعضی ها خیلی بیش از حد اصرار دارند .
من همه تلاش ام را می کنم تا دوستشان داشته باشم .
تا دوستشان بدارم. تا همه چیز را عادی جلوه دهم. تا همه چیز را بی اهمیت نشان دهم.
حالا انگار می خواهند نشان دهند خیلی با ملاحظه اند یا خیلی ریز نگر و ظریف رفتار می کنند؟
اگر می فهمی طرف مقابل حوصله ات را ندارد و به زور برایت می خندد به خاطر این نیست که خیلی دوستت دارد یا اینکه احمق است و نمی تواند خودش را درک کند. صرفا به خاطر این است که تلاش می کند تا چیزی را خراب نکند .
حالا تو هعی در جمع دوستانه بیا بکوب به صورتش که نصف رفتارهای تو دروغ اند.
عزیزم من کلا یک دروغ بودم ، چرا ؟ مهم است؟
اگر برایم مهم بودی هیچوقت پیش ات نمی خندیدم درجا حذف می شدی . واگر من برای تو مهم بودم چیزی را که خودم می دانم و پذیرفتم به صورتم نمی کوبیدی.
گل ، شعر ،موسیقی و شیرینی.
تمام چیزهایی که برای یک جلسه شاداب نیاز است تهیه شده منتها الان دیگر حالم از این گفت و گو بهم می خورد.
چرا مدامی که سعی می کنم با تو خوب باشم و از اشتباهات چشم پوشی کنم هعی داد میزنی که می دانی دروغ است که برایت لبخند میزنم؟
احمقی؟
گستاخی؟
تو را چطور تعریف کنم؟
خیلی بی ملاحظه ای .
وقتی می بینند طرف مقابل در حال سازش است چرا هعی تیشه به ریشه می زنند؟
اگر هم متوجه دلخوری شدند چرا سعی نمی کنند از دل برون کنند؟
گفتم که بی ملاحظه اند.
تا قبلش برایم اهمیت داشتی زین پس......
بیاهمیتی ❤️
پ.ن:
محافل اجتماعی هم به نوبه خود خسته کننده اند. دلم برای کتابخانه ام تنگ شده .