- پست شده در - پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۲۰ ب.ظ
- ۵۴ : views
- ۰ : Comments
چطور برای چی؟
گاهی وقتها تنها نفس کشیدن به اندازه کافی سخت است.
ولی اشتیاقی که برای دیدن منظره طلوع سحرگاه داری وادارت میکند از تپه ها بالا بری.....
منتها اینکه الان از صخره به پایین سقوط می کنیم...شاخه ای برای گرفتن هست؟
امروز صبح یک دسته پنج تایی عقاب را دیدم که از کنار پنجره اتاقم رد شدند.... دوعقاب طلایی و سه تا قهوه ای ....کنار هم در آسمان سر می خوردند... درست مثل ماپنج نفر...
شاید این یک نشانه بود ؟
که نشان دهد سقوط نمیکنیم بلکه داریم سر می خوریم فقط باید چشمهایمان را باز نگه داریم و بال بگشاییم...
قلبم از درون می لرزد ، انگار همه چیزهایی که فراموششان کردم در سایه خوشی هایم پنهان شدند تا سر بزنگاه غافلکیرم کنند........
«کیل هنتوس » کارکتر مورد علاقه عزیزم....
معتقد بود بهترین دفاع حمله ای قوی و همه جانبه است.
پس شاید باید من قبل از آنها اولین ضربه را بزنم؟
موهایم را کوتاه کردم ، همه مخاطبین قدیمی ام را حذف کردم .
کتابهای خودشناسی و خانواده شناسی خواندم ، سعی کردم من بهتری بسازم.
ولی احساس می کنم احمق تر و ضعیف تر شده ام.
آیا این اشتباه است که احمق و ضعیف باشی؟
آیا این اشتباه است که در عین احمق و ضعیف بودن بخواهی تکیه گاه عزیزانت شوی؟
این اشتباه است که رویایی برای خودت نداشته باشی؟
فکر میکنم اگه بقیه را خوشحال ببینم واقعا خوشحال باشم...پس همین کافی نیست؟
به نظرم این رویا به اندازه کافی ، کافی است.
می گفت زندگی کردن آن طور که دیگران از تو توقع دارند خسته کننده است ، پس امیدوارم آزاد باشی.
ولی مگر آزاد بودن معنای تنها بودن نمی دهد؟
به هرحال فقط می خواستم بگم راهی پیدا می کنم که دوباره در ارتفاع آزادانه پرواز کنیم...ما پنج نفر کنار هم درست مثل آن پنج عقاب.
هرچند نفس کشیدن سخت است ، قلبم می ترسد ، ذهنم با پرده ای از خیال پوشیده شده و ضعیف تر از آنی به نظر می رسم که تکیه گاهی باشم اما......من هنوز هم عاشق رقصیدن در آغوش بادم.
هنوز هم به پرواز امید دارم.
همه چیز بهتر خواهد شد.
همه چیز خوب خواهد بود.
همه چیز روزی درست خواهد شد.
اشکالی ندارد.
زنده خواهیم ماند ، خوشبخت خواهیم شد، پرواز خواهیم کرد.